English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4670 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relief time U زمان استراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
rest U استراحت
relaxation U استراحت
byes U استراحت
idle U استراحت
idled U استراحت
idles U استراحت
idlest U استراحت
bye U استراحت
rehabilitation U استراحت
vacations U استراحت
vacation U استراحت
rests U استراحت
breather U استراحت
breathers U استراحت
yasme U استراحت
recumbency U استراحت
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
electrode bias U ولتاژ استراحت
repose U اسودگی استراحت
to rest on one's oars U استراحت کردن
unbuckling U استراحت کردن
unbuckles U استراحت کردن
binnacle U استراحت پزشکی
lie down U استراحت کوتاه
lie-down U استراحت کردن
lie-down U استراحت کوتاه
lie down U استراحت کردن
quiescent point U نقطه استراحت
quiescent current U جریان استراحت
outstretch U استراحت کردن
unbuckled U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
relief interval U استراحت متناوب
to repose oneself U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
to take one's rest U استراحت کردن
rests U محل استراحت
rest U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
rest U محل استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
rest period U دوره استراحت
rest cure U معالجه با استراحت
respite _ U فاصله استراحت
to rest oneself U استراحت کردن
go to rest U استراحت کردن
nooning U استراحت نیمروز
lie up U استراحت کردن
sick leave U استراحت بیماری
meal break U استراحت ناهار
idle period U دوره استراحت
lie off U استراحت کردن
rests U استراحت کردن
calm down <idiom> U استراحت کردن
lie by U استراحت کردن
to pause U استراحت کردن
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
lair U محل استراحت جانور
rest up U استراحت کامل کردن
retires U استراحتگاه استراحت کردن
rests U تکیه گاه استراحت
retire U استراحتگاه استراحت کردن
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
rests U استراحت کردن بالشتک
respite U استراحت تمدید مدت
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
lairs U محل استراحت جانور
to rest up U استراحت کامل کردن
rest U تکیه گاه استراحت
rest U استراحت کردن بالشتک
parlor car U سالن استراحت قطار
eases U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
ease U سهولت استراحت رسایی
zazen U پایان استراحت نشسته
jump suit U لباس خانه و استراحت
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
work relief U استراحت توام با کار
Zen U استراحت بحالت نشسته
easing U سهولت استراحت رسایی
mass practice U تمرین بدون استراحت
jump suits U لباس خانه و استراحت
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
work ratio U نسبت کار به استراحت
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
lounged U محل استراحت ولم دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
lounges U محل استراحت ولم دادن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
lounging U محل استراحت ولم دادن
lounge U محل استراحت ولم دادن
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
lair U گل الود کردن استراحت کردن
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
termed U زمان
term U زمان
time of blowing U زمان دم
terming U زمان
dates U زمان
thence U از ان زمان
whene'er U هر زمان
coinstantaneous U هم زمان
simultaneously U در یک زمان
date U زمان
cotemporaneous U هم زمان
yet U تا ان زمان
zeitgeist U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
thitherto U تا ان زمان
contemporaneous U هم زمان
cycle time U زمان
period U زمان
timepiece U زمان
time-piece U زمان
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com